روزهای بی خاطره
به یزدان پاک گرما خرد داشتیم//کجا این چنین سرانجام بد داشتیم

 
 
 شعر:احمدشاملو..خواننده:فرهادمهراد .يه شب مهتاب..ماه مياد تو خواب.منو مي بره.كوچه به كوچه
يه شب مهتاب
ماه مياد تو خواب
منو مي بره
كوچه به كوچه
باغ انگوري
باغ آلوچه
دره به دره
صحرا به صحرا
اونجا كه شبا
پشت بيشه ها
يه پري مياد
ترسون و لرزون
پاشو مي ذاره
تو آب چشمه
شونه مي كنه
موي پريشون


يه شب مهتاب
ماه مياد تو خواب
منو مي بره
ته اون دره
اونجا كه شبا
يكه و تنها
تكدرخت بيد
شاد و پر اميد
مي كنه به ناز
دستشو دراز
كه يه ستاره
بچيكه مث
يه چيكه بارون
به جاي ميوه ش
نوك يه شاخه ش
بشه آويزون


يه شب مهتاب
ماه مياد تو خواب
منو مي بره
از توي زندون
مث شب پره
با خودش بيرون
مي بره اونجا
كه شب سيا
تا دم سحر
شهيداي شهر
با فانوس خون
جار مي كشن
تو خيابونا
سر ميدونا:

- عمو يادگار
مرد كينه دار
مستي يا هوشيار؟
خوابي يا بيدار؟


مستيم و هوشيار
شهيداي شهر
خوابيم و بيدار
شهيداي شهر
آخرش يه شب
ماه مياد بيرون
از سر اون كوه
بالاي دره
روي اين ميدون
رد مي شه خندوون

يه شب ماه مياد
.........................................


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 30 آبان 1390برچسب:فرهاد,فرهاد مهراد,کودکانه,جمعه,گنجشکک اشی مشی, توسط محسن موسی اکبری |

 آرشیو تمامی عکسها
پربازدیدترین عکسها
 ارسال عکس های شما
 وبمستر ها

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 24 آبان 1390برچسب:, توسط محسن موسی اکبری |

نوشته شده در تاريخ جمعه 20 آبان 1390برچسب:, توسط محسن موسی اکبری |


 

 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com
 
 
 
 
forougham.blogfa.com
منبع:
http://forougham.persiangig.com
 
forougham.blogfa.com
 
 
forougham.blogfa.com

 
نوشته شده در تاريخ جمعه 20 آبان 1390برچسب:, توسط محسن موسی اکبری |

گریز و درد

رفتم ، مرا ببخش و نگو او وفا نداشت
راهی به جز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
**
رفتم که داغ بوسه ی پر حسرت تو را
بر اشکهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که ناتمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم
**
رفتم ، مگو مگو که چرا رفت ، ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از پرده ی خموشی و ظلمت ، چو نور صبح
بیرون فتاده بود به یک باره راز ما
**
رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابه لای دامن شب رنگ زندگی
رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی
**
من از دو چشم روشن و گریان گریختم
از خنده های وحشی طوفان گریختم
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گریختم
**
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعله ی آتش ز من مگیر
می خواستم که شعله شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس خسته و اسیر
**
روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش
در دامن سکوت به تلخی گریستم
نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها
دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم
 

نوشته شده در تاريخ جمعه 20 آبان 1390برچسب:, توسط محسن موسی اکبری |


 

بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛  


 

 


 

بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..


 

دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:


 

خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...


 

چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟


 

آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .


 

اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟  


 

 نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟


 

مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.  


 

 


 

مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم .مگه ما باهم دوست نیستیم؟


 

پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟


 

خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟


 

مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد...


 

 



 


 

 

بال

فردا تو می روی بالای ابرها
و من  
نمی توانم بیایم
بال هایم را در کودکی ام جا گذاشته ام 
برایم از شادی هایت دو بال به امانت بگیر 
تا با هم ابرها را سربکشیم.


 

 


 

 


خانه ی همسایه ی ما زنگ ندارد

خانه ی همسایه ی ما زنگ ندارد /همسایه ی ما به سگش غذا نمی دهد و سگش تا صبح پارس می کند/ "آقای بزرگی" به مادرش گفته بود که سگ باید پارس کند و نباید به همسایه ی پاکستانی برای صدای سگش اعتراض کنیم /پدرم آدم مردم دار و صلح طلبی است و او هم اعتراض نمی کند/ فقط هر شب برای سگ همسایه از بالکن اتاقش استخوان پرت میکند و گاهی همسایه ی دیگرمان که مثل من از صدای سگ خواب ندارد/ از نردبان بالا می رود و از روی دیوار با سطل در ظرف حیوان آب می ریزد . به تازگی همسایه ی پاکستانی یمان که همکاری پدرم و همسایه ی دیگرمان را در نگهداری از سگش دیده!!! دو عدد غاز هم خریده و من شبها با صدای سگ به خواب می روم و صبح ها با صدای غاز ها از خواب بیدار می شوم مگر نمی دانید که ما در ده زندگی می کنیم .
مادرم مثل کوکب خانم کتاب فارسی پنیر و ماست درست می کند اما با شیر یارانه ای /ما مرغی هم نداریم که برایمان تخم بگذارد در عوض سوپر مارکت دهمان تخم مرغ سرشار از اومگا سه دارد.
من به مادرم پیشنهاد کردم که یک گاو بخریم و در بالکن نگهش داریم من شنیده ام که گاوها ظهرها "ماما "می کنند /من نمی دانم اگر از بالکن تپاله ی گاومان بر سر "آقای بزرگی" بیفتد باز هم خواهد گفت که گاو باید تپاله تولید کند یا نه؟
این بود انشای من  

وقتی خدا غمگین است.

خدا از آن بالا به زمین  نگاهی می اندازد
خدا از آن بالا  فقر. فحشا. قتل .غارت و هزار بی عدالتی دیگر را می بیند
خدا آن بالا سیگارش را روشن می کند یک کام عمیق می گیرد و دودش را می دهد سمت تهران!!!

 

شب که میشه ستاره ها

راهی آسمون میشن

دور و بر ماه میشینن

همدل و همزبون میشن

 

شب ها بیا کنارهم

به آسمون نگا کنیم

ستاره ها را ببینیم

با همدیگه دعا کنیم

 

به یاد بیاریم که خدا

ما آدما را آفرید

ماه  قشنگ نقره ای

ستاره ها را آفرید

 

بیا با هم بگیم خدا،

خدای پاک و مهربون

هر کسی که به  یادته

به آرزوهاش برسون

 دعا

کودکیهایم اتاقی ساده بود

قصه ای، دور اجاق ساده بود

شب که می شد نقش ها جان می گرفت

روی سقف ما که طاقی ساده بود

می شدم پروانه خوابم می پرید

خوابهایم اتفاقی بود

زندگی دستی پر از پوچی نبود

بازی ما جفت و طاقی ساده بود

قهر می کردم به شوق آشتی

عشق هایم اشتیاقی ساده بود

ساده بودن عادتی مشکل نبود

سختی نان بود و باقی ساده بود



 

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 20 آبان 1390برچسب:, توسط محسن موسی اکبری |

 

www.shereno.com 

نوشته شده در تاريخ شنبه 14 آبان 1390برچسب:شعرنو,فروغ,شاملو,نیما یوشیج,فریدون مشیری,اخوان,, توسط محسن موسی اکبری |

ليست دفترهاي شعر حسین پناهی

عنوان دفتر شعر تعداد شعر تعداد بازدید از اشعار سال

ستاره

25 72270

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 9 آبان 1390برچسب:, توسط محسن موسی اکبری |